شـــاید سربازی برای رهبرم

تنهــــــا نگذارم در میــدان ولی را ........ مـــولایم رهبرم ســید علــی را

شـــاید سربازی برای رهبرم

تنهــــــا نگذارم در میــدان ولی را ........ مـــولایم رهبرم ســید علــی را

۲۷
خرداد
۹۴

هر تریلى حامل #شهدا که رد میشد 

#سلام نظامى میداد و به پهناى صورت #اشک میریخت...

.
.
.
#نامه_غواص_ها_به_مسئولین
قرار بود ما زیر آبی برویم تا #ایران آزاد و سربلند بماند
شما #زیر_آبی میروید که چه بشود؟؟؟؟
.
وقتی رفتیم...#رییس_جمهور در خیابان #بهارستانزندگی میکرد
وقتی برگشتیم ... رئیس جمهور تا خیابان بهارستان هم به استقبال مان نیامد
.
وقتی ما میرفتیم شما هم گاهی در #جبهه ها به ما سر میزدید
امروز که برگشتیم حتی زحمت نکشیدید در همین#تهران به استقبال مان بیایید
.
وقتی ما رفتیم تمام #ایرانی ها از #نخبه و #سیاستمدار و #پزشک و...به ایران بازمیگشتند
امروز که برگشتیم دیدیم هر ایرانی که میتواند از کشور#فرار میکند
.
وقتی ما رفتیم فقط #شهید_رجایی به #آمریکا سفر کرد و آن هم برای دفاع از حقوق ایران و ایرانی
امروز که برگشتیم شنیدیم مد شده مسئولین همراه#خانواده به آمریکا سفر میکنند و پای مجسم #آزادی#عکس_سلفی میگیرند
.
وقتی ما رفتیم شما هم به ایرانی بودن تان افتخار میکردید
امروز که برگشتیم دیدیدم خیلی از شما اقامت کشورهای#غربی را برای خود و خانواده تان گدایی میکنید
.
وقتی ما رفتیم وعده ی غذای #هیئت_دولت، نفری یه بشقاب قیمه بود....
امروز که برگشتیم شنیدیم و دیدیم که سفره های میلیونی پهن میشود
.
وقتی رفتیم شما هم مثل ما پایین شهر زندگی میکردید!!!!!
خبری از بنز ضد گلوله نبود!!!!
فیش های حقوقی میلیاردی کجا بود؟؟؟
#اختلاس حرام بود... در دفترهای تان به روی خلایق باز بود....
خدمت به خلق..... افتخار بود
.
راستی #دروغ هم.... نمیگفتید!!
.
تنها شباهت رفت و آمد ما در یک چیز بود.....
آن روزها بودند کسانی که با ما نمی آمدند و فقط در#نماز_جمعه شعار #جنگ جنگ تا پیروزی سر میدادند
امروز هم که برگشتیم بسیاری #غریبه ناآشنا دیدیم که ما را به نفع خود مصادره کرده بودند
.
انگار قرار بود رفت و آمد ما...فقط برای عده ای... منفعت به بار آورد...
.
سرتان را درد نمی آوریم.... وقت گرانبهایتان را هم نمیگیریم
کلام آخر اینکه 
قرار بود ما زیر آبی برویم تا ایران آزاد و سربلند بماند
شما زیر آبی میروید که چه بشود؟؟؟؟
.
دشمن.... سر ما را زیر آب نگه داشت تا #غرور ایرانی را خدشه دار کند
مراقب باشید وقتی زیر آب هستید.... مبادا خدا..... گلویتان را فشار دهد....
.
فردا که ما با ملت ایران رو در رو شویم...خواهیم گفت: شرمنده ایم..... نفسم.. توانم و قدرتم همینقدر بود...
شما که امروز با مادران و پدران ما مواجه نشدید اما
فردا که با خود ما مواجه شوید......
چه پاسخی خواهید داد؟؟ دیدار به #قیامت...

 

منبع: https://instagram.com/dideban313/

  • علیرضا
۲۶
خرداد
۹۴

آمدند اما چرا حالا؟؟؟

نکند رهبرم دوباره ندای این عمار سر داده است؟؟

نکند رهبرم یار میخواهد؟؟

شایدم الان هنگام نشان دادن نمادی از استقامت باشد که این لاله های دست بسته خودنمایی کرده اند و صداقت گفتارشان همان دست های بسته شان باشد ...

نمی دانم ...

خلاصه اش دوتا حرف ...

اول اینکه نکند کم کاری ما بوده و آمده اند تا تذکری بدهند بلکه ...

دوم اینکه آمده اند بلکه برکت و دین را به این شهر غرق در منجلاب گناه و فساد برگردانند

امیدوارم از آن طرف هم آنها خوشحال باشند که در کنار ما قرار میگیرند!!

و هزاران حرف ناگفته دیگر که اشک امان نمی دهد و فقط چندخط مداحی های این و آن

درباره شهدا آرامم می کند

«مدد میگیرم از خود مادر که دم میگیرم تا دم آخر

یافاطمه

من از تو میخوام

تنها یه حاجت

اذن رهایی

رزق شهادت

  • علیرضا
۲۵
خرداد
۹۴

و یک سال پر از درس و سختی گذشت و دوباره پرشور برگشتیم به این فضا

ان شاء الله هرکس هرآنقدر که تلاش کرده خداوند متعال به کرمش ظرفش رو پر کنه

باشد که فیض بدهیم و فیض بگیریم از عزیزان متعهد و انقلابی

الحمدلله رب العالمین

 

  • علیرضا
۱۵
فروردين
۹۴

هم به بهونه سالگردش ...

هم به بهونه بی حرمتی که شب وفات حضرت ام البنین توی خیابونای تهرون راه انداختن بعضیا ...

اونم سر توافقی ننگین که حتی اوباما و بنیامین نتانیاهو ملعون راضی بودن!!!

  • علیرضا
۰۹
بهمن
۹۳

با افتخار مینویسیم

شهید

جهاد مغنیه

 

  • علیرضا
۲۳
شهریور
۹۳

سید مرتضی را دیدی بگو دوربینش را بیاورد یک مستند بسازد از ما بنام روایت غفلت!

به حسن باقری بگو در این جنگ نابرابر تاکتیک نداریم!

فقط علی اکبر شیرودی چیزی نفهمد اگر بفهمد واویلاست، میمرد برای خمینی!

شاهرخ ضرغام را حتما خبر کن، بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی کردی میخندند!

راستی؛ حاج احمد، اصلا میدانی موبایل چیست ؟ تا حالا با وایبر و واتس آپ کار کرده ای ؟

بیخیال برادر، همان بیسیمت را بیاور، من آخرین نسخه ی اندروید را رویش نصب میکنم!

فقط خواهشا به نیروهایت دستور بده آن تندروی هایی که در مریوان و پاوه و فکه و خرمشهر و شلمچه کردند،

در فضای مجازی نکنند!

اینجا آداب خودش را دارد!

باید همه چیز را با گفتگو حل کنید!

حاج احمد، تلفات زیاد داده ایم!

مسامحه و غفلت امانمان را بریده!

دغدغه ی لایک و فرند سرمان را گرم کرده!

عده ای به اسم جذب حداکثری حداقل اعتقاداتشان را به حراج گذاشته اند!

تو را بخدا برگرد!

خدا را چه دیده ای، شاید در این مخمصه ای که گیر کرده ایم تو و رفقایت به دادمان رسیدید!

نقطه سر خط .......



+ جای تامل زیاد داره نه؟!
ای خدا ....دارم دق می کنم توی این فضا ...

 

  • علیرضا
۱۸
تیر
۹۳

روایت هست که حضرت عیسی علیه السلام در زمان خودش زاهدترین زاهدان و عابدترین عابدان بود ...

در ویژگی های او می گفتند که همیشه روی زمین و روی خاک می خوابید و غذای او بسیار ساده و مختصر بوده و لباسی که بر تن داشته همواره وصله دار بوده و بسیار کهنه بوده! .....

روایت است که روزی حضرت عیسی هنگام خواب، خاک زیر سرش را صاف کردند!

حضرت عیسی دیدند که شیطان دارد می خندد ...

گفتند ملعون چرا میخندی؟؟؟

شیطان جواب داد: معلومه که هنوز تو هم دل از دنیا نکندی!! ...


این روایتی که بالا خوندین رو دو سه شب پیش توی کلاسی که شب ها میروم شنیدم و آه از نهادم بلند شد !!!!

گفتم یا حضرت عباس «ع»

کیه که الان با این اوضاع حب دنیا نداشته باشه؟؟

اگه کسی هست واسه ما هم دعا کنه .....

  • علیرضا
۲۷
ارديبهشت
۹۳

راستش در نگاه اول گیجم کرد!!

 

نشستم در اتاقی که تا همین دوماه پیش علی آقا توش زندگی می کرد

 

در و دیوار را که نگاه میکردی غرق حرف بودند

 

تا دلت میخواست ، حرف داشتند برای زدن

 

روبرویم تخت علی آقا بود

 

همان تختی که بارها شما هم از تلویزیون آن را دیده اید

 

رفتم تبرکی دستم رو کشیدم روش 

 

گفتم خدایا یعنی میشه منم شهید بشم؟

 

در باغ شهادت واسه گنهکار ها هم بازه؟؟

 

......................

 

«ان شاء الله ادامه داشته باشد »

 

  • علیرضا
۰۷
ارديبهشت
۹۳

قافله پر زده تا عرش خدا را بیند

حسرتی می خورد آن بی سر و پا ، جا مانده

 

دوستانم همه رفتند زیارت امّا ....

خاک بر نفس که از کرب و بلا  جا مانده

 

  • علیرضا
۰۵
فروردين
۹۳

اولی ابوالفضل بود ... سال 82 ؛ حرم امیرالمومنین ... پشت درب حرم ... گلوله خمپاره آمریکایی ها ... بی سر ... پر کشید ...
دومی حسین بود ... سال 87 ، داشت تدارکات میبرد برای بچه های جهادی ... میگن تصادفش بی خط ترمز بوده ... زیر کامیون ... بی سر ... پر کشید ...
سومی رضا بود ... سال 88 ، به عنوان نیروی احتیاط توی یکی از خیابون ها مشغول گشت بود که میریزن توی خیابون ... با شیشه زخمی میشه ... میبرنش توی آمبولانس ... جلوی آمبولانس رو میگیرن ... درشو باز میکنن ... با چاقو و شیشه ... مثله شد ... پر کشید ...
چهارمی حسام بود ... شاگرد حاج آقای علمایی ... عاشورای 88 ... بزرگراه شیخ فضل الله ... میگن اول با ماشین زیرش میگیرن ... بعدش با چاقو میافتن به جونش ... انقدر چاقو میزنن که انگار تیکه تیکه شد ... یا حسین گویان ... پرکشید ...
پنجمی ....
علی بود ...
نیمه شعبان 90 ... 
...
دیروز ...
پر کشید ...
:((
خدایا رفیقان می روند نوبت به نوبت ...

 

 

  • علیرضا