شـــاید سربازی برای رهبرم

تنهــــــا نگذارم در میــدان ولی را ........ مـــولایم رهبرم ســید علــی را

شـــاید سربازی برای رهبرم

تنهــــــا نگذارم در میــدان ولی را ........ مـــولایم رهبرم ســید علــی را

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین» ثبت شده است

۰۵
فروردين
۹۳

اولی ابوالفضل بود ... سال 82 ؛ حرم امیرالمومنین ... پشت درب حرم ... گلوله خمپاره آمریکایی ها ... بی سر ... پر کشید ...
دومی حسین بود ... سال 87 ، داشت تدارکات میبرد برای بچه های جهادی ... میگن تصادفش بی خط ترمز بوده ... زیر کامیون ... بی سر ... پر کشید ...
سومی رضا بود ... سال 88 ، به عنوان نیروی احتیاط توی یکی از خیابون ها مشغول گشت بود که میریزن توی خیابون ... با شیشه زخمی میشه ... میبرنش توی آمبولانس ... جلوی آمبولانس رو میگیرن ... درشو باز میکنن ... با چاقو و شیشه ... مثله شد ... پر کشید ...
چهارمی حسام بود ... شاگرد حاج آقای علمایی ... عاشورای 88 ... بزرگراه شیخ فضل الله ... میگن اول با ماشین زیرش میگیرن ... بعدش با چاقو میافتن به جونش ... انقدر چاقو میزنن که انگار تیکه تیکه شد ... یا حسین گویان ... پرکشید ...
پنجمی ....
علی بود ...
نیمه شعبان 90 ... 
...
دیروز ...
پر کشید ...
:((
خدایا رفیقان می روند نوبت به نوبت ...

 

 

  • علیرضا
۲۱
دی
۹۲

مجنون که دو چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت:

لیلی به درکــــــ

فقط حسین بن علی را عشق است!

  • علیرضا