روایت دل ...
راستش در نگاه اول گیجم کرد!!
نشستم در اتاقی که تا همین دوماه پیش علی آقا توش زندگی می کرد
در و دیوار را که نگاه میکردی غرق حرف بودند
تا دلت میخواست ، حرف داشتند برای زدن
روبرویم تخت علی آقا بود
همان تختی که بارها شما هم از تلویزیون آن را دیده اید
رفتم تبرکی دستم رو کشیدم روش
گفتم خدایا یعنی میشه منم شهید بشم؟
در باغ شهادت واسه گنهکار ها هم بازه؟؟
......................
«ان شاء الله ادامه داشته باشد »
- ۹۳/۰۲/۲۷
منتظر ادامش هم هستیم..